" ناهارمو خوردم و با آنی قرار گذاشتم و ماشینو دادم بهش ، از اونجام رفتم پارک ، داشتم قدم میزدم که متوجه صدای آکاردئون شدم ، وقتی به صدا نزدیک شدم بر عکس اون چیزی که انتظار داشتم با یه پسر جوون رو به رو شدم . تو عالم خودش بود ، بی اراده همونجا نشستم ، انگار یه چیزی تو دلم سنگینی میکرد . خیلی دلم میخواست که تو همچین لحظه ای خاطرات کودکیم رو مرور کنم اما من هیچی از کودکی نفهمیدم . خیلی زودتر از اونچه که فکرشو کنم بزرگ شدم ، چند سال پیش بابا آرزوش این بود که دانشگاه قبول بشم و واس خودم کسی بشم ، اما الان حتی یادش رفته بود که من چند سالمه . یه لحظه به خودم اومدم دیدم پسره همینجوری داره بهم نگاه میکنه . لبخند تلخی زدم و گفتم : "
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
سلام من سیناحسینعلی پور هستم متولد17_3_1371 نویسنده این وبلاگ مرسی از اینکه به وبلاگ ماسرزدید
تير 1391 خرداد 1391 Authorsهانیه زهرا مریم Links
SpecificLinkDump
حمل ماینر از چین به ایران
کاربران آنلاین: بازدیدها :
<-PollItems->
|